جدول جو
جدول جو

معنی ذات السلاسل - جستجوی لغت در جدول جو

ذات السلاسل
(تُسْ سَسِ)
ابرق ذات السلاسل، موضعی است بدیار عرب
لغت نامه دهخدا
ذات السلاسل
(تُسْ سَ سِ)
نام موضعی به مشارق بزمین بلحا و عذره و بدانجا پس وادی قری بزمین جذام. و میدانی گوید نام آبی است بزمین بنوجذام شام که بسال هشتم از هجرت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه جیشی برای تسخیر آن فرستاد و قائد این جیش عمرو بن العاص بود. (المرصع). رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 صص 265- 269 و امتاع الاسماع جزء اول صص 352- 354 شود. و این جنگ بنام غزوۀ ذات السلاسل و ذات السلسل نامیده شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُسْ سَ)
کوهی است بنی جعفر بن کلاب را و اصمعی گوید: ذات السواسی شعبی است بنصیبین از ینوف یا آب راهه هاست که در ینوف میریزد. شاعر گوید:
و ابصر ناراً بذات السواسی.
(المرصع) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سا حِ)
نام قریه ای به جیزه
لغت نامه دهخدا
(تُلْ جِ)
نام اسپ هلال بن قیس اسدی
لغت نامه دهخدا
(غَزْ وَ یِ تِسْ سَ سِ)
یا ذات السلسل. رسول خدا عمرو بن عاص را به ’بلی ّ’ و ’عذره’ فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت کند. هنگامی که عمرو به زمین جذام که آن را سلاسل نیز گویند رسید ترسید و از پیغامبر کمک خواست. وی ابوعبیده بن جراح را با گروهی از مهاجران که در میان ایشان ابوبکر و عمر بود فرستاد وبه ابوعبیده فرمود که با عمرو عاص اختلاف مکنید، و ابوعبیده از عمرو اطاعت کرد. عمرو با 500 تن حرکت کردو به بلاد بلی داخل شد و بر آنجا استیلا یافت و به هرجای که میرسید به او خبر میدادند که گروهی آنجا بوده اند و چون آمدن او را شنیده اند پراکنده شده اند. عمرو همچنان پیش میرفت تا به أقصای بلاد بلی و عذره و بلقین رسید. و در آخر کار گروهی را دید و با آنان ساعتی جنگید و آنان را شکست داد. (از تاریخ ابن اثیر ج 2 ص 111 و امتاع الاسماع صص 352- 353 به اختصار). رجوع به طبقات ابن سعد چ بیروت 1376 هجری قمری ج 2 ص 131 شود
لغت نامه دهخدا